مسافر
قرار بود بیایی یادت هست؟
همین دیروز خوابت را دیدم
پشت درخت سیب
لای پرچین های سبز
پنهان شده بودی،لبخند میزدی
و به اندازه ی نبودنت
نگاهم میکردی....
چترت بالای سرت بود
چمدان در دستت
انگار خورشید میبارید
تو خیس شده بودی
نگاهت اما مثل روز رفتنت نبود
غریبه بود
درست مثل چترت،چمدانت،لبخندت...
راستی چقدر فرق کرده بودی
ای مسافر دیروز.....
نازنین عابدین پور