
خیلی حس عجیب و بدیه یهو به خودت بیای و ببینی چقدر با آدمای اطرافت فرق داری
حس کنی تو دنیای خودت تک و تنها نشستی و حتی نمیتونی فریاد بزنی و بگی
آهاااااااااااااااااااااای باور کنید اینی که الان هستم خود واقعیمه...
تا بود, من بودمو دنیای کوچیک خودم , منی که هرجا رفتم با خانواده رفتم
هرکاری کردم با اجازه ی خانوادم بود و هیچوقت اهل خلاف نبودم
شاید بخاطر تیپ و ظاهر امروزیم خیلی باورشون نشه که من
مثل خیلی از همسن و سالای خودم نبودم....
حالا بعد از ورود به یه دنیای جدید وقتی دوستای دانشگات
از تجربه ها و چیزایی که تو زندگیشون بود میگن و تو ساکتی
ازت میخوان توام تعریف کنی!!!!! وقتی میگی اهل این حرفا نیستی
خیلی راحت بهت بگن جانماز آب نکش و حرفاتو باور نکنن....خیلی سخته...
نمیدونم باید اسمشو چی گذاشت...
اما میدونم
این روزا من بی تجربه با اونیکه هزارتا تجربه ی عجیب و غریب داره که
حتی تو ذهن منم نمیگنجه با یه چشم دیده میشیم .....
این یعنی بی عدالتی....