شعری که من واسه مراسم بزرگداشت حافظ نوشتم

الا ای حافظان, حافظ پسندان

بیایید , انرون کوی رندان

ببینید این سرای یاد بودش

به دل های خوش و لب های خندان

مبادا یکدم از حافظ گریزی

که شعر اوست همچون درک زندان

مگر اینکه بنوشی شهد شعرش

شناسی و حافظ و اشعار آسان

من از حافظ هزاران درس دارم

از اشعارش که هستند باب دندان

[ ]

پاییز

همه چیز مثل روز اول است

پاییز کوچک است برایم

روزهایم ,ولی بزرگ....

 

 

[ ]

حس غربت

خیلی حس عجیب و بدیه یهو به خودت بیای و ببینی چقدر با آدمای اطرافت فرق داری

حس کنی تو دنیای خودت تک و تنها نشستی و حتی نمیتونی فریاد بزنی و بگی

آهاااااااااااااااااااااای باور کنید اینی که الان هستم خود واقعیمه...

تا بود, من بودمو دنیای کوچیک خودم , منی که هرجا رفتم با خانواده رفتم

هرکاری کردم با اجازه ی خانوادم بود و هیچوقت اهل خلاف نبودم

شاید بخاطر تیپ و ظاهر امروزیم خیلی باورشون نشه که من

مثل خیلی از همسن و سالای خودم نبودم....

حالا بعد از ورود به یه دنیای جدید وقتی دوستای دانشگات

از تجربه ها و چیزایی که تو زندگیشون بود میگن و تو ساکتی

ازت میخوان توام تعریف کنی!!!!! وقتی میگی اهل این حرفا نیستی

خیلی راحت بهت بگن جانماز آب نکش و حرفاتو باور نکنن....خیلی سخته...

نمیدونم باید اسمشو چی گذاشت...

اما میدونم

این روزا من بی تجربه با اونیکه هزارتا تجربه ی عجیب و غریب داره که

حتی تو ذهن منم نمیگنجه با یه چشم دیده میشیم .....

این یعنی بی عدالتی....

 

 

[ یک شنبه 13 مهر 1393برچسب:حس عجیبیه تنها میون یه عالمه آدم که باهات فرق دارن,,,,,,, ] [ 16:56 ] [ دختر رویایی ]
[ ]

بیچاره زن ها...

روزگار بدی برای زنهاست ..

ریشو می بینی، می ترسی ..

ژیگول می بینی، می ترسی .

ماشین مدل بالا از کنارت رد می شه تو خیابون، می ترسی ..

ماشین قراضه رد می شه، می ترسی .

موتوری با اون نگاه کثیفش از کنارت ویراژ می ده، می ترسی ..

سوار تاکسی حتی اگه جلو هم بخوای بشینی که راحتتر باشی، میترسی

مانتوی روشن بپوشی تو خیابون از نگاه مردا که دنبال رد لباس زیرمانتوت هستن، می ترسی ..

عینک آفتابی می زنی میای تو خیابون از نگاههایی که دنبال چشمهای اون زیرهستن، می ترسی ..

با دوستات میری پارک، از مردهای بیکار پارک، می ترسی .

از پدری که دست پسر رو گرفته و از کنارت رد می شه و تیکه ی بارت می کنه و به پسرش نگاه می کنه و می خنده، از هر دوشون، می ترسی {-6-}

از نگاه آدمها تو پمپ بنزین، ترافیک، گشت ارشاد و و و می ترسی

گاهی حتی از برادر و شوهر و دوست پسر و ... ها هم می ترسی ..

ترس ترس ترس ...

 کابوس های روزانه و شبانه آدمهایی شده که می خوان فقط

کنار دیگران تو جامعه زندگی کنن ...

[ جمعه 11 مهر 1393برچسب:کپی شده از وبلاگ عاشقانه,,,, ] [ 20:48 ] [ دختر رویایی ]
[ ]

بی واژگی یعنی مرگ

گم شده ام

         در برهوت بی واژگی..

عمق فاجعه اینجاست

که زندگیم

به بند شعر آویزان است و حالا

با وزش هر نسیم

تکانی میخورد و باز هم

گنگ و مبهم

از درد بی واژگی هر روز میمیرد...

 

[ سه شنبه 8 مهر 1393برچسب:خدایا چرا اینجوری شدم,,,,, ] [ 19:30 ] [ دختر رویایی ]
[ ]

آمده ام تا تو بسوزانی ام...

با همه بی سر و سامانی ام

باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست

در پی ویران شدنی آنی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم

آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم

تا که بگیری و بمیرانی ام

خوبترین حادثه میدانمت

خوبترین حادثه میدانی ام؟

حرف بزن! ابر مرا باز کن

دیر زمانی است که بارانی ام

حرف بزن، حرف بزن، سالهاست

تشنه یک صحبت طولانی ام
…….

[ دو شنبه 7 مهر 1393برچسب:کپی شده از وبلاگ خانه ی آرام من , ] [ 13:37 ] [ دختر رویایی ]
[ ]

یه حال عجیب

نمیدونم چرا دارم خفه میشم , یه عالمه حرف, شعر, داستان

و متن بیخ گلوم گیر کرده, حالت خییلی بدیه

نمیدونم این قصه ها و حرف ها چیه که بیخ گلوم

چسبیده و هرچی مینویسم و میخونم ازش کم نمیشه...

یه چیز مثل بختک , یه حس خفگی عذاب دهنده...

نمیدونم شاید قراره وقتی بنویسم که بتونم معجزه خلق کنم

اما امیدوارم ذهن درهم و گنگم آروم بشه

از این پریشونی بی دلیل و این اضطراب بیزارم....

خدایا نذار خفه بشم....کمکم کن خالق چیزی باشم که

مدت هاست دنبالشم...

اونوقته که آرومم , به این میگن آرامش بعد از طوفان

خدایا نشونم بده اون جرقه چیه که مدت هاست دنبالشم..

[ ]

حالم خوب نیست

هم چنان حالم خوب نیست !

احساس می کنم شکست خورده ام ،

در زمان ُ در عرض !

از که ؟ صحبت ِ کَس نیست ...

نمی دانم ... احساس می کنم ،

کلمه ی ابد گنجشک ِ وجودم را مسحور ِ چشمان ِ خود کرده است !

زنده یاد حسین پناهی

[ شنبه 5 مهر 1393برچسب:نمیدونم شاید حال منم همچنان خوب نیست, ] [ 14:3 ] [ دختر رویایی ]
[ ]

کاملا یهوووووووووووویی

با خودم خیال میکنم

                  رنگ زندگی پریده است...

یک نفر تبسم لب تو را دریده است...

یک نفر پر از هجوم فکرهای  بیقرار

یک نفر ولی تمام روزهایش شده کار...

یک نفر مدام توی کوچه ها پلاس

آن یکی تمام روز لاس و لاس و لاس...

یک نفر که مادری شکسته است

پشت آن چراغ سبز ,منتظر نشسته است.....

 

ادامه دارد.......................................

 

[ پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:نمیدونم چی شد اما خب یهویی این شد!!!!!!! بهم نخندینا!!!!!, ] [ 21:49 ] [ دختر رویایی ]
[ ]

تو را دوست دارم

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغـــاز عالــم تو را دوست دارم

چه شب ها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم ؛ تـــــو را دوست دارم

نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی !

من ای حس مبهــــم تــــو را دوست دارم

سلامی صمیمی تر از غـم ندیدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

بیــــا تا صدا از دل سنگ خیــــزد

بگوییم با هم : تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد همـــآواز با ما :

تو را دوست دارم ، تو را دوست دارم

قیصر امین پور

[ چهار شنبه 2 مهر 1393برچسب:این شعرو خییییییییییییلی دوست دارم خیلی آرامش میده بهم, ] [ 18:6 ] [ دختر رویایی ]
[ ]

پاییییییییییییز آمد....

پاییز سال گذشته پاییز متفاوتی بود برام

اتفاقات جدید زیادی تو  پاییز پارسال برام افتاد

آخرین مهر دانش آموزیم همراه سال گذشته گذشت...

روز تولدم یه روز جدید و متفاوت شد برام ....

پدربزرگم مثل برگای پاییز از درخت زندگیم جدا شد و

واسه همیشه رفت.....

تمام این اتفاقات ریز و درشت پاییز منو ساخت...

ایشاالله پاییز امسالم بهتر از پارسال باشه....

[ سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:دلم پاییز دانش آموزی میخواد, ] [ 11:13 ] [ دختر رویایی ]
[ ]